قصهی برترین آرزو
یک
تو فکر یه کار اساسی واسه نوجوونا و جوونای ایران بودیم؛ نه از اون کارایی که فقط اسمشون خیلی دهنپرکنه! یه کارِ واقعاً بهدردبخور، که فانوس دریایی بشه توی تاریکی و طوفان…
ولی چه کاری؟
هزارتا صدا پیچید تو ذهنمون؛ کدوم دغدغه مهمتره؟ اینهمه گره… دستبهکارِ باز کردنِ کدومش بشیم؟
دو
روزای طولانیِ مطالعه و مشورت و همفکری، به ثمر نشستن و رسیدیم به این که اصلیترین نیاز و مهمترین دغدغهی این نسل، برمیگرده به اندیشه و جهانبینیشون؛ رسیدیم به اینکه یه خلأ هویتی و دینی وجود داره که چیزی جز محتوای بهروز و دقیق، پرش نمیکنه…
نگاهِ بعضیا وقتی اینو ازمون میشنیدن، ناباورانه بود: مگه نیست؟ اینهمه کتاب!
سه
گشتهبودیم؛ نبود! کتابهایی وجود داشتن که تا حدی میتونستن کمککننده باشن، اما به نیازها و سلیقهی نوجوون و جوون نمیخوردن! بیانِ امروزی و روونی نداشتن؛ لابهلای صفحههاشون، قسمتایی که فهمشون سخت باشه فراوون بود.
این یعنی جوونِ امروز، دنبال محتوای مناسبسازیشده با نیازهای روحی و فکریِ امروز بود؛ دنبال شفافیتی که غبارِ ابهام رو از ذهن کنجکاوش پاک کنه… اما به این نتیجه رسیده بود که «نگرد، نیست!»
چهار
بسماللّٰه گفتیم و یاریِ امامرضا علیهالسلام، توانِ زانوهامون شد تا مسیرِ پر فراز و نشیبِ تلاش و تحقیق و تألیف رو قدم به قدم پشتسر بذاریم و به محتوای مورد نیاز و استقبالِ نسل نو برسیم؛ به نقطهای که تأییدها و تحسینهای عدهی زیادی از نخبگان، علما و شخصیتهای برجسته، به ویژه رهبر انقلاب، خیالمونو از درستیِ راهمون، راحتتر کرد.
پنج
حالا کتابهای «برترین آرزو» از پرفروشترین و محبوبترین کتابها در ساحت اندیشه برای دهههشتادیها هستن؛ کتابهایی که نه تنها نوجوونا و جوونا، که بزرگترا هم مشتاقانه مطالعهشون میکنن و طرفدارشونن!
شش
این تکاپو برای رشد اندیشهی جوان ایرانی، ادامه داره و برای پویایی و پیوستگی در مسیر رسیدن به برترین آرزو، در تلاشیم؛ که به قول رهبر انقلاب، آمادهسازی فضا برای رشد معنویت، یکی از اون برترین آرزوهاست…
1 دیدگاه برای این نوشته